مجتبی کاشانی

هیچ کس منتظر خواب تو نیست

که به پایان برسد

لحظه ها می آیند

سال ها می گذرند

و تو در قرن خودت می خوابی

هیچ پروازی نیست

برساند ما را به قطار دو هزار

و بــه قـرن دگــران

مگر انگیزه و عشق

مگر اندیشه و علم

مگـر آیینه و صلـح

و تــقـلا و تـــلاش

بخت از آن کسی ست

کــه منـاجــات کـنــد بـا کـارش

و در اندیشه یک مسأله خوابش ببرد

و کتابــش را بـگــذارد در زیـر سـرش

و ببیند در خواب، حل یک مسأله را

باز با شادی درگیری یک مسأله بیدار شود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد